وبلاگ ماوبلاگ ما، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره
امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره
اهورااهورا، تا این لحظه: 4 سال و 3 ماه و 8 روز سن داره

خاطرات عاشقانه گل پسرام

فروردین 97

تا سی و پنج ماهگی بعد از سفر من دو روز بازرس داشتم که از ساعت شش صبح آمدم سرکار تا حدود هشت شب که واقعا سخت بود ولی وقتی نامه تقدیر و تشکر با ی هدیه بهم دادن بابت زحمت های یکساله واقعا خستگی از بدنم بیرون آمد بگذریم پسرم بعد از این دو روز کاری من تو شرکت دید و بازدید ها شروع شد و سریع همه جا رفتیم و همه خونمون اومدن البته چون زمان کم بود چند تا از مهمانی ها به بعد از عید موکول شد و بعضی جاها نرفتیم چون واقعا دیگه وقت نشد ولی از بهترین مهمونی ها زمانی بود که عمو میثم و زن عمو مریم آمدن و عیدی که از پاساژ الماس شرق مشهد تهیه کرده بودیم بهشون دادیم و حسابی خوشحال شدن و اون خوشحالی و لبخند رضایت تا ابد در ذهن من خواهد ماند و خوشحالم که تونستی...
31 فروردين 1397

نوروز 97 در سفر

طبق برنامه قبلی روز 29 اسفند ساعت 6 صبح حرکت کردیم و مقصد شمال بود جاده خلوت بود و خیلی راحت بودیم واسه نماز دنبال مسجد بودیم که طبق آدرسی که بهمون دادن رفتیم امام زاده هم نماز خواندیم و ی زیارتی هم کردیم که خیلی صفا داشت و حدودا نیم ساعت قبل از سال تحویل رسیدیم و زمان سال تحویل تو ویلا بودیم و من ی هفت سین مسافرتی چیده بودم و لحظه سال تحویل کلی دعا کردیم و خوشحال بودیم و حسابی به همدیگه عیدی دادیم و گرفتیم. چون خیلی خسته بودیم شام خوردیم و رفتن به ساحل رو به فردا موکول کردیم و صبح زود بیدار شدیم و رفتیم ساحل، واقعا هوا فراتر از انتظارمون خوب و عالی بود هوای بسیار گرم که اصلا انتظارشو نداشتیم و دریا آرام و ز...
9 فروردين 1397
1